۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه

امید

شعر را
آوایی دگر
آغاز کنیم.
اشک از چهره شعر
پاک کنیم.
ابر را،
شب نکنیم.
بهر بودن در قلب زمین
ز سر آغاز کنیم.
چشم در چشم زمان
خیره شویم؛
صبح را
دست گیریم؛
و از آن تندیسی
به قد و قامت ایران سازیم.
عشق را،
رفتن را،
باز بنیاد کنیم.

قفل دل باز کنیم،
با دلی پر ز سرور
نغمه ای از پرواز
باز آواز کنیم.

دشت را با گل،
غم را با لبخند،
قلب را با عشق
پیوند زنیم
و به آواز قناریها
تعظیم کنیم.

باز هم می باید
بذر امید به دل ها پاشیم.
نه دگر هرگز ما
داد از غم نزنیم.
بر سراپرده دل
رنگ ماتم نزنیم.
آه ما، آتش و خون
نعره مان آزادی است.
غم ما فریاد است؛
نه دگر هرگز ما
داد از غم نزنیم.
سازی از شیون و ماتم
نزنیم.


26/07/1367

این شعر در مراسم جشن سالگرد تأسیس جامعه معلولین ایران در سال 1367 خوانده شد و به لحاظ موضوع به این جامعه محترم تقدیم گردید. اینک پس از سالها آن را با تغییراتی در شکل و فرم و نه محتوی در این وبلاگ قرار می دهم.

۲ نظر: