۱۳۸۸ تیر ۵, جمعه

نه باز هم نه

نه، نه، نه،
باز هم نه
هزار بار می گویم
نه به دستان پر فریب
نه به دستان دراز تو
بیهوده است با بانگ خواندنت
بیهو ده است فریاد کردنت
پیداست پینه جنایت
بر دست های تو
نه، نه، نه،
باز هم می گویم
هزار بار
می گویم
نه!
حتی اگر
صد تکه شود اندام من
نه
حتی اگر
طعمه جهل شود
جان من.
در جنگل ددان
راه گریز نیست
اما
چشمان تو
نخواهد دید
تسلیم را زمن
چه نیشخند می زنی؟
که بر زمینت می زنند
دوستان تو
چه زهر خند می زنی
که خنجر می زنند
دوستانت به تو؟
نه، نه، نه،
به دستان پلید تو
دامنت آلوده است
و دستانت پر زخون
باز هم
در تنهایی و شکست
فریاد می زنم
حتی در این سکوت
از دوست می رسد
گر دشنه ای، نکوست.


11/04/1367

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر