۱۳۸۸ فروردین ۱۱, سه‌شنبه

قطره های عشق

گر شمع جان فروزی
چون من
به غم در افتد،
با قطره های اشکش
صدها ترانه سازد
در نغمه های باران
ای آسمان آبی، ای کوههای تیره
پاینده تر بمانید
در دشت قلب یاران.

گر آن یار دیرین
در خاک و خون درافتاد
با قطره های عشقش
کز سینه اش برون ریخت
چندین هزار امید زد
پیوند به قلب یاران

گر قطره های باران
از آسمان فرو ریخت
آماده کرد زمین را
از بهر یک بهاران

با آتش درونم
با آتش درونت
دنیا فتد به آتش
در هیمه های لاله

برخیز ای قلندر،
از کنج خود برون آی
تا بوده زمانه
رسمی ظالمانه
خون بوده است و ایثار
در هستی جوانه

آن لاله ها که بینی
بر کوه ها بروید
خون است، خون یاران
در مسلخی شبانه

زین رسم نامرادی
از این ستم به یاران
قلب تو را چه باکست
چون عشق جاودانه
از این شگفت فسانه
جاوید شد سلاله


بهار سال 1363

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر