۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه

جدال با تنهایی

بودنت،
سرچشمه شعر است؛
و نبودنت سرچشمه
شعرهای بیشتر.
اما، آه
افسوس،
که شعر بی فروغ.

آواز پرندگان،
عشق ورزی اردکان
با معشوقه های رام،
آرامش سبز
در دریاچه جوان،
سلام درختان
به نوازش نسیم،
زیباست،
اما بدون تو
از آن دیگری است.

زیبایی مداوم آن بید کهنه سال
جلوۀ وحشی آن لاله های سرخ
ارزانی دستان چشم
عشاق کامکار.

من با کوله بار خشم
از جور این زمان
من با دشنه ای از شعر ناب خویش
پا می نهم
در راه بی نهایت یک جنگ بی امان.
تا در طلوع صبحی
سرشار از نوازش امید و روشنی،
عشاق پاکباز
هرگز نیندیشند
به خشم و جنگ.
************
بنگر به آسمان
بنگر آسمان را
که آبستن خشم دیگری است.
افسوس که این زمان
پاهای خسته ام
در راه دیگری است.

18/12/1365

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر